تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
سوژه خنده
و آدرس
soozhe.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 74
بازدید ماه : 483
بازدید کل : 462938
تعداد مطالب : 806
تعداد نظرات : 752
تعداد آنلاین : 1
روزی که منشی ام را اخراج کردم!!!.....
ميدانيد چرا منشی ام را اخراج كردم؟
صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم منشی ام ژانت بهم گفت:
صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!
از حق نميشه گذاشت، احساس خوبي بهم دست داد از اينكه يكي يادش بود.
تقريباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” ميدونين،
امروز هواي بيرون عاليه؛ از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشين با
هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“
خداي من اين يكي از بهترين چيزهائي بوده كه ميتونستم انتظار داشته باشم. باشه بريم.
براي ناهار رفتيم و البته نه به جاي هميشگي براي نهار بلكه باهم رفتيم
يه جاي دنج و خيلي اختصاصي. اول از همه دوتا مارتيني سفارش داده و از
غذائي عالي در فضائي عالي تر واقعاً لذت برديم.
وقتي داشتيم برمي گشتيم، ژانت رو به من كرده و گفت:” ميدونين، امروز روزي
عالي هست، فكر نمي كنين كه اصلاً لازم نباشه برگرديم به اداره؟ مگه نه؟“
در جواب گفتم: ” آره، فكر ميكنم همچين هم لازم نباشه.“ اونم
در جواب گفت:” پس اگه موافق باشي بد نيست بريم به آپارتمان من.“
وقتي وارد آپارتمانش شديم گفتش:”
ميدوني رئيس، اگه اشكالي نداشته باشه من ميرم تو اتاق خوابم...
دلم ميخواد تو يه جاي گرم و نرم يه خورده استراحت كنم.“
”خواهش مي كنم“ در جواب بهش گفتم.
اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود يه پنج شش دقيقه اي برگشت.
با يه كيك بزرگ تولد در دستش در حالي كه پشت سرش همسرم، بچه هام
و يه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند كه همه با هم داشتند آواز
” تولدت مبارك “ رو مي خواندند. ... در حاليكه من اونجا...
رو اون كاناپه لخت مادرزاد نشسته بودم...!!!
نظرات شما عزیزان: